فرزند شهید پرویز کرم پور . درس بابا را که یاد گرفت برای هم‌کلاسی‌هایش از بابای قهرمان گفت. عکسش را نشان همه داد و گفت پدرش مراقب همه بچه‌ها بوده. بابایش یک آقا پلیس مهربان بوده که حالا پیش خداست! برای همکلاسی‌هایش کادو خرید. به قول خودش یک کیک تولد خرید تا بگویید چقدر به بابایش افتخار می‌‌کند! اما باز دل حلما آرام نشد. باز وقتی خانم معلم درس بابا را می‌داد هرچه تلاش کرد و لب گزید نتوانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد. شاید دلش می‌خواست زودتر کلمات دیگر را یاد بگیرد تا هر بار در املا مجبور نباشد بنویسد بابا آمد و یادش بیاید چقدر دلتنگ آمدن بابا است!

پاسخ به

×